ني پرست

۱۳۸۶ اسفند ۸, چهارشنبه

سنگ پیاپی

به نام خدا

سنگ در برکه می اندازم و می پندارم ،

با همین سنگ زدن ماه به هم می ریزد...



کی به انداختن سنگ پیاپی در آب ،

ماه را می شود از حافظه آب گرفت....؟.....


نوشته شده توسط ني پرست در ۱۹:۲۶

۱۳۸۶ بهمن ۲۵, پنجشنبه

بهمن جشنواره قدیم ولنتاین

به نام خدا
...و بهمن که آمد باز یادم افتاد که گفته اند و بعد ها خودم هم دیدم که از آنزمان که در دستور زبان ما پهلوی را با اندک مایه چرخش نوک قلم نعلوی نام نهادیم و همای سعادت به یکباره شتری شد با بار کج که در خانه هرکه رسید رفت تو و تا ، آخ خ خ خ خ خ.................. آخ سرم !
چی داشتم میگفتم...؟
.................................................................................................................
دانشجو شده بود، ذوق داشت ! می خواست از همه امکانات دانشجویی استفاده کنه.... خلاصه اینکه یه روز صبح آفتاب نزده پا شدوکل موجودیه سبد خانوار ایرانی رو برداشت و رفت و رفت و رفت.......... تا رسید ته صف بلیط جشنواره فیلم فجر........................
ساعت 10 آبدارچی اومد و با هزار ناز و کرشمه در رو باز کرد و نیم نگاهی به صفهایی که بیشتر شبیه کنسرو بنی آدم بود انداخت...
آی کوروش.................. همچنان می خوای بخوابی؟؟؟
ساعت 5 که بلیط را دو دستی به خودش چسبانده بود فهمید باید گذشت داشت و فرصت داد.........
فیلمهای بی معنا گرا درجه 3 که بعضا" کپی بربر اصل سینمای هند بود می گذشت و می گذشت و دانشجو کوچولو خودش را برای دیدن آنچه می گفتند سرگل فیلمهاست آماده میکرد..........
روز موعود در حالی از کنارش گذشتم که کنار صندلیهای سینما روی زمین نشسته بود و هم چنان مشتاق و با گذشت..... بماند که من همان پله هم گیرم نیامد و در نزدیکترین نقطه به سن نیمه بالای تصویر را می دیدم..... دلیلش ساده بود! سینما بلیط اضافه فروخته بود............... و دانشجو کوچولو همچنان مشتاق و پر امید میگفت که باید فرصت داد.......
................................................................................................................
پرسیدم قدیم ها هم اینطور بود؟ گفت آره شاید از اینم بدتر ، خیلی بود، خیلی ها اینطوری بودند و خیلی ها هم می دونستند که خیلی ها اینطورین ولی میدونی..... قبحش نریخته بود..... یعنی همه می دونستن که قبیحه و شان آدم بالاتره و بخاطر همین علنی نبود.........
اما الان ورودی شهرهای بزرگ بیشتر شبیه در طویله ای شده در بهار! انگار تو این طویله ها همیشه بهاره......... البته گهگاه آدمی هم می بینی که سعی میکنه آدم یا شبیه آدم بمونه.......................
........................................................................................................................
و باز دوباره رسیدیم به اول خط! ولنتاین یا سپندارمذگان؟
فکر کنم برای ما که یا تحریمیم و یا تهدید، هرچه پیش آید خوشاید...........................
نوشته شده توسط ني پرست در ۱۲:۱۰