ني پرست

۱۳۸۶ دی ۴, سه‌شنبه

با من بپر!

به نام خدا


گفت : این چه وضع راه رفتنه؟
اینا چیه پوشیدی؟
حداقل یه کم میک آپ میکردی!
بیا این کفشهای پاشنه مدادی رو بگیر بپوش! خود به خود راه رفتنت درست میشه!
ای بابا، یواش! چقدر تند راه می ری!
یه کم انعطاف داشته باش.......
بعدش چشمک زد و گفت :
خودت رو با فرکانس اطرافت میزون کن....
بذار تنت پیچ و تاب رو حس کنه.....
انگار اصلا" برات مهم نیست ها ا ا ا ا .............
خدایی نکرده تو دختری ها ا ا ا ا ا ا !

گفتم : با اون کفشها نمی تونم بپرم!
تو هم کفشات رو در بیار و با من بپر!
اونوقت شاید لذت انسان بودن رو بیشتر حس کنی......................
نوشته شده توسط ني پرست در ۲۲:۵۴