ني پرست

۱۳۸۶ شهریور ۶, سه‌شنبه

من، بلاگر، هویت

به نام خدا
این روزها که بلاگرهم به سختی بالا می آیدو حتی الان هم نمیدانم آنچه می نویسم پست می شود یا نه، دوباره به همان کاغذ و خودکار قدیمی خودم روی آورده
ام... گرچه صفای اینجا را ندارد ولی بهتر از هیچ است......
آشفتگی عجیبی است... این شبها که تا صبح در سیال سکوت و تاریکی ساعتها غوطه ورم آنقدر موضوع برای گفتن و نوشتن و نخوابیدن هست که صبح ها بهترین راه فراموشیست....
بیش از همه این روزها افکارم حول این جمله تاب می خورد : " مقدار آب موجود بر روی کره زمین از آغاز حیات سیاره تا کنون تقریبا" ثابت است."
این یعنی : آبی که در حال حاضر از گلوی من و تو پایین می رود سالهای متمادی از گلوی موجودات دیگری پایین رفته بوده و امروز به گلوی ما رسیده.... اگر خوش بین باشیم شاید آب یک پرتقال آبدار بوده، شاید رد نمناک یک حلزون یا عرق یک برده اهرام ثلاثه...... خوش بین باش!
جلوتر برویم : درصد بالایی از خون ما آب است...... دوباره همه آبها را در نظر بگیر!
احساس جالبیست این همسرایی نمناک مستقل از زمان...
بیا باز هم جلوتر برویم : مقدار عناصر حیاتی هم تغییرچندانی نداشته...
جلوترش را خودت برو!
این روزها وقتی راه می روم یا نفس میکشم احساس میکنم تک تک سلولهایم هویت خاص خودشان را دارند......
هم من هستم هم من نیستم
شاید تنها یک سلول تپنده...............
نوشته شده توسط ني پرست در ۱۵:۳۰