ني پرست

۱۳۸۷ مرداد ۸, سه‌شنبه

گوسفنــــــــــــــــــــــــد درون

به نام خدا
... راضی نمی شدم! حالا تو هـــــــــــــی بگو گفته اند : درون هر آدمی سه بخش دارد: کودک، والد و بالغ!
یا همان نظریه معروف C P A !
نمی شود، جور در نمی آید، توی کتم نمی رود ! کم دارد، خیلــــــــــــــی کم دارد...

خلاصه گذشت و گذشــــــــــت و من درون خودم، درون دیگران ، آنچه می دیدم ، آنچه می شنیدم، پی اش را مـــــی گرفتـــــــــم تا رسیدم به G factor!

یا همان گوسفند درون!

حالا بذار بازترش کنم:
گوسفند درون مربوط می شود به آن قسمتهایی که نه به کودک مربوط است و نه والد و نه بالغ! چرا که این سه انسانند (انشاالله) و انسان در هر دوره و زمان و جایگاه تمایلش به تکاملات انسانی است(انشا الله)، البته از هر نوع ولی انسانی!
گفته اند: برهم خوردن تناسب بین آن سه می تواند از صاحبش یک بیمار روانی بسازد از هر نوع و در هر زمینه! از
مزمن مزمن بگـیــــــــــــــــر تا حاد حاد!
حالا من اضافه میکنم که برهم خوردن تناسب بین آن سه و گوسفند درون فاجعه ی عظیم تریست...

درون همه ما گوسفندی زندگی میکند ،بزرگ ، کوچک ، متوسط، پیر ، جوان ، بالغ... همه اش بستگی به این دارد که کودکت چطور به بازی گرفته باشدش ، والدت چطور بزرگش کرده باشد و بالغت چطور تربیتش...

بعضی هامان عجیــــــــــــــــب پرورشش می دهیم... آنقدر که ما میشویم انسانی محبوس درون گوسفند!

و جالب تر می شود وقتی که نمود پیدا میکند آنهم چه نمودی...

تا حالا دیده ای گوسفندی را که گمان میکند عطر از گوسفندیش می کاهد؟
تا حالا دیده ای گوسفندی را که به آرزویش یعنی نشستن روی صندلی راننده رسیده باشد؟
تا حالا دیده ای گوسفندی را که روزنامه بخورد؟
تا حالا دیده ای گوسفندی را که با گذر هر گوسفند مخالف جنس از خود بی خود شود؟
تا حالا دیده ای گوسفندی را که در حافظه اش نه پدر بماند نه مادری و نه رفیقی...؟
تا حالا دیده ای گوسفندی را که در حال حال زندگی کند، نه از گذشته بداند و نه آینده؟
تا حالا دیده ای گوسفندی را که وقتی زنگوله ای به گردنش بیفتد چموش تر شود؟
تا حالا دیده ای گوسفندی را که گوسفندیش را پشت عینک تیره ای پنهان کند؟
تا حالا دیده ای گوسفندی را که قضـــــــــــــــای حاجــــــــــــــــات کند، هر جا که شد؟هر طور که شد؟ با هرچه شد؟
تا حالا دیده ای گوسفندی را که بی تفاوت، از جلوی کله پاچه فروشی بگذرد؟
تا حالا دیده ای گوسفندی را که بچرد، هر جا که شد؟
تا حالا دیده ای گوسفندی را که بپرستد و پرستیده شود؟
تا حالا دیده ای گوسفندی را که رییس گله شود؟
تا حالا دیده ای گوسفندی را که اجدادش گوسفند نباشند؟
تا حالا جلب توجه گوسفندی را دیده ای؟
عشق گوسفندی را؟
اعتقاد گوسفندی را؟

............................................. هزار خط دیگر را، تو اضافه کن!

شاید باید بالایی ها را اینطور اصلاح کنم: تا حالا کسی را دیده ای و گوسفند درونش را حس کرده ای که........؟
............................................................................................................................

به خودم گفتم:
با گوسفند درون نچر!
بگذار گوسفند درون علف های هرز تو بچرد...

با تکیه بر حاصل تجربه هایم درین بیست و اندی سال محکم تر و با تشر اضافه دوباره به خودم گفتم : هرگز بر آنکه گوسفند درون پرواری دارد تخم رفاقتی، معرفتی، تعهدی ، دلسوزی و همتی و یا حتی سعادتی و... نپاش!
قبل از موسم برداشت، گوسفند درونش همه را خواهد خورد................
نوشته شده توسط ني پرست در ۱۵:۰۰

<< Home